بایگانی

مامان موهای من مث‌ موهای فروغ پر پشته. تو مث فروغ توی بچگی عروسی کردی اما اون عاشق شده‌بود. من و تو مث فروغ بدون عشق بزرگ شدیم. من و تو مث فروغ گرفتار خشونت خانگی شدیم. من مث فروغ عصبی و مضطربم. من و تو مث فروغ ساده و صادقیم، خیلی ساده. من و تو مث فروغ عاشق مردهای ده سال بزرگتر از خودمون شدیم. من مث فروغ عاشق مرد زن و بچه‌دار شدم. من مث فروغ ذهنم وزن داره، زبونم وزن داره حتی اگه درس‌هاشو نخونده باشم. نیما می‌گفت شعر باید وزن داشته باشه. اخوان می‌گفت شعر بدون وزن دیگه چه صیغه‌ایه. براهنی می‌گفت من دیگه شاعر نیمایی نیستم. نیما هم گفت به تخمم آقا رضا به تخمم. مامان من نمی‌تونم شبیه رها و امثالش باشم. ساده بودن توی خون توئه که به من رسید. من نمی‌تونم مث این دخترها که اینقدر ادا و اطوار دارن باشم. اینا که حتی سادگی‌شونم ادا و اطوارشونه. اینا ساده بودن توی خون‌شون نیست. اینا حرف زدن‌شون اداست. زبان خارجی خوندن‌شون اداست. از هنر و ادبیات سر درآوردن‌شون اداست. اهل ویترینن. برداشته اسمشو گذاشته رها.. که چی؟ یعنی رهایی؟ تو ادایی نه رها. اصلا "رهایی" وجود نداره. حتما با هنر و فمینیسم رها میشی؟! رها از چی؟ واقعا رها از چی میشی؟ تو اخه کجات ساده‌س؟؟ چون آهنگ های او و دوستانش رو گوش میدی یعنی ساده‌ای؟!! خداروشکر هیچ وقت هم این جور دخترها از من خوششون نیومده. کلا کسی خوشش نمیومد. کی از یه آدم ساده خوشش میاد؟ اصلا مگه سادگی، مزیته؟ نه نیست ولی خصوصیت من و توئه مامان. چرا فروغ و نیما ساده بودن؟ نیما می‌گفت اون ساده‌لوحی‌ روستایی‌ش همیشه همراهش بوده. سادگی ژنتیکی تو، خفن‌ت می‌کنه مامان. صدای گرم معصومت که شبیه معصومیت صدای فروغه، خفن‌ت می‌کنه. مامان چه صدای قشنگی داری. تو چقدر شکل فروغ، معصوم و ساده‌ای. همیشه بهم میگی کاش من استعداد تو رو توی نوشتن داشتم. تو می‌تونستی فروغ باشی مامان؛ یه شاعر زن خفن. تو اون جنونی که سجاد میگه رو هم داری؛ من می‌بینمش‌ توی روحت. ولی فروغ شدن خیلی سخته. خب لااقل یه شاعر زن معمولی میشد باشی. نه ولش کن. حالم از شعر بهم می‌خوره. یا از موهای خودم و صدای تو. تمام اینا آلوده‌ن. آلوده به رها و باقی کسشرا. آلوده به ...

حالم بهم می‌خوره جدی.

لعنت به این همه کسشر.

  • ریحانه ‌‌